در مدرسه از دوست نخواندیم کتابی
در مأذنه از یار ندیدیم صدایی
در جمع کتب هیچ حجابی ندریدیم
در درس صحف راه نبردیم به جایی
امام خمینی ( ره )
به نام خدای علیم و حکیم که احسن الخالقین است و ذره ای از روح آفریننده اش را در انسان دمید تا تلاطم امواج اندیشه خلایق همواره زنده بماند و هیچ نگذارد که او به سکون مردابی میل پیدا کند.
با نام آن مهر جاوید که اگر ذره ای رخشان از وجودش بر دل بتابد آفات ذهن می گریزند ، و همه ناممکن ها ممکن می شود.
در جلسه امورتربیتی از مربی ای می پرسم که گله داشتی و می گفتی ما را در مدرسه در حد « جواب بخشنامه ها و پوستر نصب کن » تنزل داده اند ، شما با وضیعت این چنینی برای پوستر زدن چه کار می کنی ؟
سوالم دگرگونی و منقلب شدنش را در چهره اش هویدا می کرد ، با تعجب و تعصب به گفتارم تشر زد که من راهبری می کنم تمام فعالیت هایم را ، گروه ها و تشکیلات دانش آموزی به سرانجامش می رسانند .
گفتم خوب پوستر را از روی ترحم ، بچه ها برایت نصب می کنند دیگر کارها چه می شود ؟ حرصش در می آید و می گوید : من بیست و هفت سال ، سابقه کار پرورشی در مدارس دارم . من بدون تشکیل گروها و سازماندهی تشکیلاتی دانش آموزان ، به کاری در مدرسه اقدام نمی کنم ، هویت و نشانه کارمن در مرتبه اول فراخوان و جذب و شناسایی دانش آموزان علاقه مند به فعالیت های متنوع تربیتی ، فرهنگی ، هنری و... و تشکیل گروه تئاتر ، سرود و تواشیح که سخت ترین گروه ها از لحاظ کاری است می باشد.
از او سوال نمودم تشکیل گروه تئاتر و مکان و زمان فعالیت آن با توجه به عدم ساعات برنامه ای چگونه میسر است ، مکثی کرد و گفت با اینکه بیست هفت سال ، 27 گروه تئاتر و سرود تولید و به مراحل حتی کشوری راه پیدا کرده اند ، اما در حکایت مکان و زمان دست بر انبان بایگانی مشکلات من مگذار که ناله ای جگر خراش دارم ، شاید باور نکنید به خاطر نداشتن زمان در طول ساعات آموزشی و عدم امکان آوردن دانش آموزان در ساعات غیر آموزشی به دلایل مختلف ، تمرین گروه ها در زمان 15 دقیقه تفریح دانش آموز در روزهای مختلف انجام می شود .
از او سوال کردم پیشنهادی یا راهکاری برای بهبود وضیعت دارید ؟
پاسخ می دهد منظور اسناد بالا دستی می باشد یا در حیطه وظایف خودمان ؟
گفتم هر دو ، گفت برای اسناد بالا دستی تا زمانی که آموزش و نمره و کنکور امتیازفعالیت های گروهی و مهارت پذیری را حذف و محو کند انتظار بهبود وجود ندارد و در پایین دستی برای ارتقاء و منزلت شغلی مربیان و تشدید انگیزه و تحول در اجرای فعالیت های پرورشی مدارس ، نگاه ویژه به نظرات و پیشنهادان مربیان ، اهمیت فعالیت های گروهی و تعمیم آن به تشکیلات دانش آموزی ، بازنگری در بایسته ها و توجه به کاستی ها و ضرورت روز آمدی برنامه ها ، شاید به ضرورت توجه وافر به امورتربیتی در این راه قدمی موفق برداشته شود .
در میان مربیان و پیش کسوتان مربی جوانی را می بینم که سال ها پیش در تشکیلات دانش آموزی سرنوشت خود را به عنوان سر دبیر نشریه دانش آموزی « سازمان دانش آموزی پویای اسبق » رقم و قلم می زد ، با حرارت به امورتربیتی نگاه ویژه داشت و نقد و پیشنهاد.
نقدش بیشتر به تعارض و تناقض کار تربیتی و ناهمگون بودن عوامل کلیدی پرورشی و جدایی آموزش در عرصه عمل از پرورشی بود ، نقد داشت از نداشتن برنامه منسجم و به خصوص جایگاه تعریف نشده فعالیت های پرورشی و کار گروهی در نظام تعلیم و تربیت.
اینکه چرا در شعار ، کار تربیتی مهم و غلو شده و آماری ، اما در عمل بی هویت ، بی انگیزه ، بی معنا و متناقض و پیشنهاد داشت که توجه جدی به فعالیت های ستادی و برنامه ریزی های بنیادین و اساسی با برخورداری از پشتوانه های تحقیقاتی و انجام پژوهش های کاربردی که در جهت انطباق آنها با مقاطع سنی ، شرایط آموزشگاهی ، جنسیت و دیگر متغیر ها و تلاش جدی در تعمیم فعالیت های تربیتی تا مرزبندی بین پرورش و آموزش شکسته شود و تقویت این نگرش در کلیه بخش های آموزش و پرورش که اهتمام جدی وبا برنامه نظام ارزشیابی آموزش و پرورش و دریافت بازخورد های مستمر از جریان فعالیت های آن باید به صورت جدی و مداوم پیگیری شود و بزرگترین مشکل که چندان هم محسوس نیست پراکندگی مراکز تصمیم گیرنده و عمل کننده در حوزه فعالیت های تربیتی است ، بایسته ترین کار، همسو کردن ، مرکزیت بخشیدن و ایجاد مدیریت واحد در زمینه تعلیم و تربیت می باشد .
برخی فعالیت های فرهنگی و تربیتی که در نهادهای دیگر و اتفاقأ با دانش آموزان انجام می پذیرد گاه نه تنها همسو با فعالیت های امورتربیتی نیست که متناقض و متعارض با آن است .
رشته کلام را مربی پیش کسوتی به دست گرفت که سال هایی را در حوزه ستادی فعالیت نمود ؛ او ادامه داد که : امور تربیتی به دلیل ساختار نامنسجم و برنامه ریزی غیر علمی در بخش هایی از رویکرد های خود ناموفق بوده است ، نشانه این عدم توفیق در ارتباط با مهم ترین و اصلی ترین اولویت برنامه های امورتربیتی یعنی تربیت دینی ، سیاسی ، وانقلابی نقاط ضعف بسیار محسوس است که بنا بر اذعان بسیاری از دست اندرکاران مسائل فرهنگی و دل سوختگان دینی و سیاسی در اندیشه و عملکرد و نسل های دست پرورده آموزش و پرورش پس از انقلاب مشاهده می شود ، شاید از همین رو است که هنوز هم پس از گذشت سی سال از انقلاب و تلاش امورتربیتی اهداف اولیه امورتربیتی متحقق نشده و این تشکیلات نمی تواند به مراحل عالی تر و متکامل قدم بگذارد .
از طرفی ملاحظه می شود که امروزه همان آرمان ها ، شعار ها و اهدافی که در آغاز تأسیس امورتربیتی مطرح بود ، باز هم در اولویت کاری امورتربیتی قرار می گیرد ؛ علت این است که همگان به وقوع در یافته اند که نسل های تحت تعلیم امورتربیتی فاقد ویژگی ها ، اندیشه ها و رفتارهای دینی ، اخلاقی ، سیاسی ، اجتماعی و انقلابی مورد نظر هستند .
صرف نظر از ابعاد اعتقادی ، اخلاقی ، سیاسی ، جنبه های روحی و روانی و عاطفی دانش آموزان ، نیز با نواقص و بحران هایی رو به رو است که همگی گواه ناکارآمدی و ناتوانی این نهاد برای دست یابی به این اهداف هستند .
البته در این باره نمی توان به این تشکیلات خرده گرفت ، چرا که این نهاد اساسا برای رویارویی با مسائلی از این دست مهیا نشده بود و هنوز هم مدیران و برنامه ریزان امورتربیتی رسالت اصلی خود را معطوف به این زمینه ها نمی دانند .
البته آنچه ذکر شد به معنای ناسپاسی از تلاش های دلسوزانه و خدمات خالصانه مربیان و برنامه ریزان این نهاد نیست . این نهاد بدون شک پویا بوده است و در دوره هایی همچون سال های دفاع مقدس دارای تأثیر جدی بوده است اما وقتی در مقام ارزیابی مدبرانه و علمی از جنبه نقادی قرارمی گیریم نباید ذهن جست و جو گر خود را در محدوده شعار های مثبت یا شانه خالی کردن از مسئولیت با توجیهاتی از قبیل خنثی شدن تلاش های امورتربیتی توسط سایر دستگاه ها و... زندانی یا قانع کنیم .
واقیعت این است که نسل های تربیت یافته در دامن انقلاب از حیت پای بندی به شرع مقدس ، برخورداری از روحیات انقلابی ، عشق و علاقه به آرمان ها و ارزش های اجتماعی و انقلابی ، حفظ هنجارهای اجتماعی ، دینی و اخلاقی ، حساسیت نسبت به مسائل انقلاب و... ضعیف تر و ناتوان تر و ناکارآمدتر از آن چیزی هستند که موسسان امورتربیتی ترسیم کرده بودند و جامعه اسلامی و انقلابی در آرمان های خود رقم می زد و پیش بینی می کرد.
این حقیقت تلخ را باید پذیرفت که اگر نگوییم امورتربیتی نتوانسته است به مقصود خود دست یابد می توانیم بگوییم امورتربیتی هم مانند سایر دستگاه های مشابه در این باره ناکام بوده است .
ناکامی امور تربیتی آن چنان وسیع وجدی است که نمی توان و نباید آنرا در سایه موفقیت های حاصله مورد غفلت و فراموشی قرار داد .
در یافتن این ناکامی ها و اندیشیدن در باره علل و عوامل آن خیری است که امروزه باید به طور جدی به آن پرداخت و از آن به عنوان چراغ راهی برای آینده این نهاد سود جست .
امور تربیتی همواره با آفت دردناکی مواجهه بوده است که مربیان امورتربیتی را با تناقضات آشکار مواجهه نموده است ، از سویی تعدد و تنوع فعالیت ها و برنامه هایی که به عنوان برنامه کار امورتربیتی در اختیار مربیان قرار می گیرد آنان را دچار سردرگمی ، تلاش خستگی آور و لزوم برخورداری از مهارت ها و توانایی های گوناگون مواجهه می سازد و از سویی دیگر چیزی به نام بی برنامگی و کم کاری در ارتباط با مربیان امورتربیتی مطرح می شود و این همان تناقض آشکار است .
مربیان امور تربیتی دارای وظایفی هستند که به موجب آنها باید از توانایی ها و اطلاعات بسیار پراکنده و متعدد برخوردار باشند . یک مربی تربیتی باید دارای تمایلات عمیق دینی و سیاسی باشد و از اطلاعات اعتقادی ، تربیتی ، فرهنگی ، هنری ، سیاسی ، اجتماعی و... برخوردار باشد و در عین حال باید دارای توانایی هایی همچون سخنوری ، کار گروهی ، هنر های نمایشی ، شعر ادبیات ، هنر های تجسمی ، آشنایی با آیات و روایات ، کلاس داری ، مشاوره تربیتی ، تبلیغات ، برگزاری مراسم و مجامع ، آشنا به اینترنت ، سایت و....باشد ؛ بدیهی است که چنین انتظاری از یک فرد واقع گرایانه نیست .
آنچه در این میان بیش از پیش مربیان را از پای در می آورد این است که اغلب وظایف یا فعالیت های آنان دارای انسجام و سازماندهی اجرایی نمی باشند ، به همین خاطر مربیان در عرصه و عمل دچار تنگناهای اجرایی می شوند و به طور طبیعی می توانند مورد اعتراض و شکایت دیگرانی قرار بگیرند و به بی کفایتی ، ناتوانی ، بی برنامگی و ..... محکوم شوند .
در ادامه یکی از مربیان از نگاه و منظر دیگری به موضوع پرداخت .
او اشاره می کند که از جهت برنامه و روش ها نیز سیستم تعلیم و تربیت ما بسیار عقب مانده است و علی رغم تحقیقات پردامنه ای که در جهان معاصر ما در امر تعلیم و تربیت انجام گرفته و روش های نوینی که ابداع و به مرحله اجرا گذاشته شده است سیستم تعلیم و تربیت ما همچنان تنها بر یک رکن کلاس استوار است آن هم به شکل بسیار کهنه و بی روح.
دراین سیستم سایه سنگین کلاس چون بتی مقدس فضای تعلیم و تربیت ما را پوشانده است ، گویی هر آنچه تعلیم و تربیت نامیده می شود تنها در آن چهار دیواری قابل تصور است و بس.
تعلیم و تربیت یعنی یک اتاق با نام مقدس کلاس و یک معلم با مشتی تئوری . شاگرد هم باید دقت کند که مطالب را به خاطر بسپارد و حفظ نماید و سپس محفوظات خود را در ورقه امتحان تحویل داده و نمره بگیرد این اساس تعلیم و تربیت کنونی ما است .
مسلمأ وظیفه ما نیست که نسبت به پرورش و رشد استعداد های فرد فرد کودکان و نوجوانان بی اعتنا بوده و به آنچه در کلاس های کنونی به دانش آوزان عرصه می شود بسنده کنیم و دیگر این است که در این سیستم ما تنها دروسی مانند فیزیک ، ریاضی ، ادبیات و امثال این ها را قابل آموزش و تعلیم می دانیم و سایر جهات و زمینه های فکری و نیازهای روحی و جسمی دانش آموزان را یا اساسأ قابل تعلیم و تعلم نمی دانیم و در نتیجه زمینه ای برای رشد و پاسخگویی به آنها فراهم نمی سازیم و یا اگر گاهی عنایتی هم به این گونه امور می شود بسیار سطحی ، زود گذر بدون طرح و برنامه ریزی اصولی و نیز بدون پیگیری است .
باید دانست که تربیت و سازندگی را در قالب درس های اخلاق نظری نمی توان به دانش آموزان عرضه نمود . اساسأ تربیت در خلاء صورت نمی گیرد یا در زمین ورزش است یا در حین فعالیت های اجتماعی و هنری یا در برنامه های اردویی و تفریحی یا در کلوپ ها و استخر ها و باشگاه ها و کتابخانه ها و پارک ها و سینماها و... ؛ پس برای اصلاح اخلاق و تربیت ، برای پرورش و تزکیه باید کلا فعالیت ها و امور پرورشی را اصلاح نمود و به مفهوم دقیق تر باید برای این امور برنامه ریزی صحیح بشود و باید آموزش و پرورش خود مبدع و مبتکر این چنین برنامه ها و ناظر و هماهنگ کننده آنها باشد تا عنان اختیار آن به دست خودش باشد و آنها را در طریق صلاح و با الهام از معیار های تربیتی و اخلاقی اسلام مهار و هدایت و سازماندهی نماید .
در سیستم موجود ، زنگ پایان کلاس که به صدا در آمد دیگر نه دانش آموز با ما کار دارد و نه ما با او . با پایان یافتن کلاس وظیفه دستگاه تعلیم و تربیت نیز پایان می یابد .
کاری ندارد بدانیم که دانش آموز بقیه ساعات را چه می کند ؟ کجا می رود و به دنبال چیست ؟ چه استعداد هایی در او نهفته است ؟ آیا امکاناتی برای رشد استعداد های خود دارد ؟ آیا برای رشد آنها از برنامه صحیح استفاده می کند ؟ آیا برای پیگیری خودش مربی سالم و واجد شرایطی انتخاب کرده است ؟
آری !
در سیستم تعلیم و تربیت کنونی جواب تمامی این پرسش ها مجهول است ، پس چگونه آن را آموزش و پرورش بنامیم ؟
معاون پرورشی یکی از مدارس غیر انتفاعی چنین می گوید : بسیار ساده اندیشی و سهل انگاری است که اگر فکر کنیم تنها همان معلمین کلاس های فیزیک ، شیمی و ریاضیات این معماها را حل خواهند کرد . تعلیم و تربیت زمانی که توانست کلاس ، گچ ، تخته سیاه و معلم را آماده کند و معلم هم تا حدودی از عهده تفهیم درس برآمد به نهایت آرزوی خویش رسیده است ، اما کودکان و نوجوانان هم به همین حد متوقف می شوند ؟
خیر . آنها نه متوقف می شوند و نه راضی ، بلکه بدون نظارت آموزش و پرورش به راه خویش ادامه می دهند . می بینیم که گذاشتن کلمه پرورش در کنار آموزش چیزی بر ماهیت تعلیم و تربیت ما نمی افزاید و معلوم نیست پرورش ارزشمندترین نیروهای سازنده جامعه فردا بر عهده چه کسی و کدام مرجع است ؟ آیا دانش آموزبه هر صورتی که خود توانست ، رشد کند و ساخته شود ؟ آیا پدر و مادر باید عهده دار این مهم باشند و کاری که از عهده آموزش و پرورش فعلی با تمام عرض و طولش ساخته نیست می توان تنها به دوش پدر و مادر گذاشت ؟
آیا این امانت های الهی را به باشگاه ها و کلوپ ها و نظایراین مراکز می سپاریم تا سوداگران تاجر پیشه هر آنچه خواستند با نسل آینده امت بکنند ؟
بی شک خطری بالاتر از این نمی شود . در نظام جمهوری اسلامی یقینأ مسأله تربیت و پرورش بی کم و کاست باید در اختیار ارکان رسمی تعلیم و تربیت باشد اگر چه نقش تربیتی پدر و مادر را نباید از نظر دور داشت ولی مساله پرورش و تربیت نسل آینده یک جامعه ، ابعادی چنان گسترده دارد که برنامه ریزی در خصوص این مهم از لحاظ سازمانی به گستردگی آموزش و پرورش ساخته است ، لذا باید دید تکلیف آموزش و پرورش در این میان چیست .
اگر گفته می شود اسلام به پرورش بیش و پیش از آموزش اهمیت می دهد پس باید دید که در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی خواسته های تربیتی و پرورشی چگونه تضمین شده و با چه طرحی تحقق خواهد یافت .
زمانی که رسالت اصلی آموزش و پرورش را پرورش و شکوفایی تمام استعداد های نهفته در وجود دانش آموز جهت هدایت آنها به سوی کمال مطلق می دانیم بی شک باید پاسخ مسائل زیر را به روشنی مشخص و معین نموده باشیم .
الف) برنامه تربیتی و پرورشی ما چیست ؟
ب) چه کسانی مجری و مسئول پیاده نمودن برنامه ها می باشند ؟
ج) محتوی برنامه ها چیست ؟
د) بودجه و امکانات و وسایل لازم چگونه قرار گرفته است ؟ به عبارت دیگر جایگاه نظام پرورشی در دستگاه تعلیم و تربیت ما چگونه است ؟
ذ) این برنامه ها چگونه ارزیابی و پی گیری می شوند ؟
ر) در مسائل تربیتی چه طرح و نظامی برای ارزش یابی دانش آموزان در نظر گرفته شده است ؟
بدون روشن شدن مسائل فوق پیاده شدن برنامه های تربیتی و پرورشی در سیستم تربیت و تعلیم جمهوری اسلامی یک آرزو و فکر بدون پشتوانه و یک خیال و تصور است .
در وضعیت فعلی در آموزش و پرورش یک خروجی مستقیم داریم و آن نمره و معدل و کلاس بالاتر رفتن است و صحیح تر اعتراف نماییم آموزش است و یک خروجی غیر مستقیم داریم و آن تربیت است . آیا به واقع نبایستی جای این دو با هم تغییر کند و خروجی اصلی ما تربیت شود ؟
اصالت دادن به انتقال یکسویه اطلاعات در مسیر تعلیم و تربیت به واقع آسانترین راه برای رفع مسئولیت مربی و درس نویس است ، اما سنگین ترین خسارت را بر پیکر یک جامعه وارد می آورد .
مربی و درس نویس رفته رفته عادت می کنند که شخصیتی خنثی از حیث تربیتی پیدا کنند ، محصل نیز عادت می کند که از آموزش توقعی نداشته باشد و اگر به هیچ تغییری در قابلیت ها و توانمندی هایش نمی رسد باور می کند که درس و امتحان و معلم و مدرسه همگی برای درجه بندی و نمره دادن به حرف شنوی هایش کار می کنند و بس .
یکی از مدیران مدارس که سال های سال در کسوت مربی پرورشی به خدمت مشغول بوده چنین نظر داده است :
هر جا که از ارزش ، گفت و گو شود چه بخواهیم و چه نخواهیم متغییر های فعال اقتصادی ، مداخله می کنند و تصمیمات و سیاست ها را تحت تاثیر قرار می دهند .
ارزش های تربیتی مورد توجه مربیان و مدیران نیز از همین جمله اند یعنی هر مربی و هر مدیری ناچار است بپذیرد که در جهان امروز ارزش های تربیتی و ارزش های اقتصادی دو چیز مجزا نیستند .
مخاطب و مربی و مدیر در هر سنی که باشد نمی تواند ذهنیتی فارغ از زندگی و انتخاب های اقتصادی داشته باشد ، پس او همان قدر که از فضای تحصیلی و شغلی خودش تاثیر تربیتی می گیرد ، از فضای زندگی و طرز عرضه مایحتاج روز مره اش نیز تاثیر تربیتی می پذیرد و ماحصل این هر دو دسته ارزشی است که تربیت و رفتار را شکل می دهد .
یک مربی پخته و با تجربه می داند و باور دارد که برای استقلال ارزش های تربیتی مورد نظرش به مخاطب هیچ لازم نیست به تلاش یا اصرار یا تکرار هایی بیهوده دست بزند ، بلکه می تواند با آگاهی از مناسبت تعلیماتش با پیشینه تربیتی مخاطب و آنچه نگاه و شرایط ذهن مخاطب ارزش گذار را تشکیل می دهد عمل کند . می تواند متعرض ارزش های قبلا به ذهن نشسته مخاطب نشود و اگر احتمال متعرض شدن وجود دارد می تواند از پیش ارزش های این تازه وارد از دید مخاطب را چنان جذاب و مفید و کارگشا نشان می دهد که برای او نه زننده ، نه نگران کننده ، نه بیفایده بلکه قابل بهره برداری و ثمربخش معنی شود .
مربیانی که به این درایت برسند که کارایی و کاربرد تربیتی تعلیمات شان تحت تاثیر مداخله نیروهای جوار مربی تغییر می کند هیچ گاه برخورد با پیچیدگی های این مساله را دست کم نمی گیرند و مربیانی که در غفلت از فضای ارزشی ذهن مخاطب سخن می گویند با خیال خود همه حرکات شان را موجه می پندارند ، یا به فشار بیشتر یا تهدید و ارعاب مخاطب متوسل می شوند سر انجام در می یابند که عرصه را به حریف واگذاشته اند .
او در ادامه می گوید :
توشه تربیتی یک مربی هر چند معتبر و مفید دانسته شود و رسما مورد تایید « نظام ارزش گذاری بر صلاحیت های شغلی » جامعه قرار گیرد اگر ساکن و بی حرکت در گذر زمان باقی بماند پس از چندی ممکنست بوی مردابی پیدا کند و برای نسل جوان بی اثر و حتی مسخره شدن گفتار یا از بی تفاوتی و بیزاری مخاطب نسبت به محتوا و شیوه نتواند با خبر شود و از این گونه پیش آمدها نتواند عبرت بگیرد و یادگیری کند در واقع ناخواسته و ناآگاهانه شاگردانش را افرادی متظاهر به ارزش های تربیتی ولی بی اعتقاد به این ارزش ها بار می آورد .
در ادامه یکی از مربیان می گوید : آنچه امروز تحت عنوان تهاجم فرهنگی بر سر زبان هاست و به تحریکات اخیر ماهواره ای و ویدئویی ، تمدن صنعتی اشاره دارد در واقع ، نمی تواند و نباید تهاجم به شمار آید ؛ کار تهاجم فرهنگی را خارجیان زمانی آغاز کرده اند که ما از فکر کردن و اندیشیدن مستقل دست کشیدیم !
ماهواره و ویدئو به واقع ارتباط میان اقوام مختلف را تسهیل می کند ، منتها با شکلی جدید و مدرن که با سرعت و گستردگی عمل می می کند . این ارتباط چه بخواهیم و چه نخواهیم جریان دارد و ما هرگز نمی توانیم خواهان قطع روابط بین جوامع شویم . اگر بر این تصوریم که ماهواره و ویدئو پیام آور انحطاط اخلاقی به حساب می آیند و در تبلیغ اقسام بی بند و باری های زیانبار افراط می کنند ؛ پس باید پذیرفته باشیم که قبل از ماهواره و ویدئو همه ایرانیانی که سال های درازی از جوانی خودشان را در فرنگستان گذرانده اند و با تمامی این بی بند و باری های قطعی یا احتمالی از نزدیک آشنا شده اند همگی باید از حیث اخلاقی منحط شده باشند ، اما این نتجیه گیری را هیچ کس قبول ندارد و واقیعات تجربه شده در ایران نیز به وضوح بر خلاف آن حکم می کند.
و مربی دیگری به نظام نظارت برنامه ای اشاره می کند و می گوید به طور خلاصه باید گفت : مربی و مدیر و هر فرد یا نهادی که در مقام راهنما و هدایت کننده بعضی دیگر قرار گیرد در هر سطح و موضوعی که مسئولیت بپذیرد و با هر نامی که خوانده شود ، جز آن که در محدوده ارزشی ، تکالیفی سه گانه عمل کند چاره دیگری ندارد یعنی هر کاری که از مربی و مدیر سر می زند یا هر وظیفه ای که به او محول شود از حیث عملکرد ارزشی دارای سه بعد قابل سنجش است :
بعد نظارت و مراقبت
بعد راهگشایی ابتکارات
بعد به صلاحیت رساندن
بنابراین کارکرد امورتربیتی در حوزه عمل نه چندان موفق و انتظار از مجریان و مربیان ، بی نهایت فعالیت را رقم می زند ، آیا می توان به همین روند ادامه داد و از کارآمدی و موفقیت سخن گفت ؛ تحلیل ها و برآیند جامعه چنین حکایت نمی کند .
پی نوشت : برای متن از مصاحبه ها واسناد امور تربیتی آموزش و پرورش استفاده شده است .
نظرات شما عزیزان: